این روزهای سایمانی در 24 ماهگی...
ماهگی نفسم...عمرم...این ماه هم شیرین زبونتر و شیطونتر از ماهای قبل شدی و برای مامانی و بابایی دلبری میکنی...صبح ها وقتی که از خواب پامیشی میری میبینی که بابایی توی رختخوابش نیست میای بهم میگی مامان نی،بابادی جِده(مامانی،بابایی رفته)... مسواک زدن رو خیلی دوست داری شب ها بعد ازاینکه آهن رو خوردی بهت میگم سایمانی مسواک زودی میری جلوی رو شویی صدام میزنی میگی...