تولد 3 سالگی
سایمانم 3 ساله شد
چه زود گذشت،همیشه سعی کردم لحظه ها را برای با تو بودن از دست ندهم اما هنوز هم احساس میکنم نبوده ام.
پسرکم زود بزرگ شو اما به من مهلت بیشتر دیدنت را بده که کمتر دلتنگ این روزها شوم...
عاشقتم سایمانم...
عاشق همه ی روزهایی ام که تو اومدی تو زندگیم
آره عزیزم
آره عشقم
آره تموم زندگیم
آره نفس مامانی
خدا جون...
تو رو به جای همه ی نداشته هام بهم داده
تا من بدونم داره نگاهم میکنه و هوامو داره...
خوشگل مامانی امسال به خاطر اینکه روز تولدتت مصادف بود با شهادتت امام علی(ع) یه جشن کوچولوی 3 نفری برات گرفتیم
کیک مامان پز که به گفته ی بابایی و مامان جون خیلی خوشمزه تر از مال بیرون بود
سایمانی در حال ناخنک زدن کلی ازت خندیدیم
اینم میز افطار قند عسلی به مناسبت تولدش
عکس امسال سایمانی در ساعت 13:25 دقیقه تو آرایشگاه دوست بابایی
عشق مادر...
تمام اين چند سال و اندي عمرم به كنار...
من فقط؛
به اندازه همان ثانيه هايي كه ؛
در هواي تو و در كنار تو نفس كشيدم؛
زندگي كرده ام!!