اولین سالگرد ازدواجمون کنار سایمانی...
سایمان...نفسم...5سال پیش 31 مرداد مامان و بابا با هم عقد کردن 5سال از اون روز قشنگ میگذره...وشما ناز پسملی ثمره ی عشقمونی...من و بابایی خوشبخت بودیم نازنینم با وجود شما خوشبختر شدیم همدمم،همسر عزیزم این روز رو بهت تبریک میگم &nbs...
40 روزگی نفسم...
فرشته کوچولوی نازم...نفسم... روزگیت مبارک ...
نویسنده :
❤مهسا مامان سایمان❤
17:7
1ماهگی...
ماهگی فرشته ناز مامانی  ...
اولین عکس سایمانی با بابایی...
اولین مهمونی که سایمانی رفته...
کوچولوی مامانی...امروز خونه دای دای محمد رضا اینا دعوت بودیم و شما اولین مهمونی رفتن رو تجربه کردی ...
ختنه پسملی...
26/تیرماه که فندق مامانی 10 روزه بودی من و بابایی تصمیم گرفتیم که هر چه زود تر ختنه بشی بابایی از دکترت وقت گرفت و بعد ظهر ساعت 6 قند عسلی باخاله جونی و مامان جون و باباجون(مامان و بابای بابایی) رفت برای ختنه گل پسرم من که دلشو نداشتم تو رو ببرم مطمئنن اگه میومدم دست دکتر رو پس میزدم و بغلت میکردم میاوردمت و کلا بی خیال ختنه میشدم....این شد که جیگر گوشم رو سپردم دست خاله جون و مامان جون... بابا جون دست و پات رو گرفته بود و به گفته ی باباجون اصلا ناآرومی نکرده بودی خیلی راحت جراحی شده بودی...ساعت 8 بود که اومدین خونه آخخخخخخ!!!اکه صلا نمیتونم بیان کنم که تا اومدنتون چه حسی داشتم...تا ...
3 تا 9 روزگی پسملی...
اینجا آماده شدی داری با بابایی ...
نویسنده :
❤مهسا مامان سایمان❤
21:11