پسمله مریض من...
نفسم...سایمان نازم...پنجشنبه صبح که از خواب بلند شدی دیدم صورتت پر از دون دونای قرمزه بدنت رو نگاه کردم دیدم همه جات دون دونیه خدا روشکر اون روز صبح بابایی خونه بود زود بلند شدیم و بردیمت دکتر تا دکتر دیدت گفت از چیزی حساسیت گرفته پرسید تازگی دارویی چیزی بهش ندادین...هفته گذشته که سرما خورده بودی دکتر واست شربت سفیکسیم نوشته بود اون بهت حساسیت داده بود...برات آمپول نوشت بردیم زدیم که تاشب اون روز خوب بودی...دوباره دیروز صبح که از خواب بیدار شدی دیدم دوباره دون دونا برگشتن و ابن دفعه دست و پاتم ورم کرده بود و همش گریه میکردی دوباره بردیمت یه دکتر دیگه اونم گفت از شربت حساسیت گرفتی 3 تا همزمان آمپول بهت نوشت و گفت تا نیم ساعت باید کمی خوب بشه اگه نشه باید 10 روز تهت مراقبت باشه که خدا رو شکر کمی بهتر شدی فعلا هم که دون دونا کمی کمرنگ تر شدن و ورم دست و پات هم بهتر شده
بمیرم واست مامانی که خارش هم داشتی نمیدونستی چیکار کنی بد جوری کلافت کرده بود...
اولین روز مریض شدنتِ دارن بهت آمپول میزنن...
قند عسلی اینم دومین روز هستش...