سفرمون به تهران و شیراز...
خوشگلکم از 27 مرداد روز سه شنبه تعطیلات تابستانی بابایی شروع میشد که چون تو تهران کار داشت تصمیم داشتیم بریم تهران که هم بابایی کارش رو بکنه هم دوست دوران سربازیش رو ببینه...منم گفتم الان که تا تهران میریم از اونجا هم بریم شیراز خونه خاله جونت اینا که به نتیجه رسیدیم و صبح 27 مرداد ساعت 6/30 صبح حرکت کردیم به سمت تهران دوست بابایی پلیس بود تو هم خوشحال بودی که میری خونه عمو پلیسه...همش تو راه میپرسیدی کی میریم خونه عمو پلیس...عصری رسیدیم و رفتیم خونه دوست بابایی2 روز موندیم تهران تا بابایی کارش رو انجام بده تو این دو روزه خیلی بهشون زحمت دادیم یه کوچولو داشتن که همش باهم بازی میکردین و خیلی سر گرم شده بودی... 29 مرداد روز پنج شنبه ساعت 10/30 صبح از تهران به سمت شیراز حرکت کردیم
مامانی تو این پست عکسای تهران رو میزارم عکسای بعدی رو تو یه پست دیگه برات میزارم
بریم سراغ عکسا...
محمدیه...که برای ناهار نگه داشتیم...همون جایی بود
که موقع رفتن به مشهد با دای دای واسه ناهار نگه داشته بودیم...
اینجا هم خونه عمو پایدار(عمو پلیسه) که مهر پیدا کردی داری نماز میخونی...
اینم امیر محمد کوچولو...
الهـــــــــــــــــــــی فدات بشم من...وقتی یه کوچولو میبینی
انقدر دور و برشی و مواضبش هستی که انگار خودت خیلی بزرگی...
امیر محمد در حال خرابکاری...
اینجا هم رفتیم دریاچه ی چیتگر...
سایمانی کنار دریاچه...
عکس سلفی پسملی من...
پدر و پسملی کنار دریاچه...
اینم پدر و پسری کنار عمو پایدار(عمو پلیسه) و امیر محمد کوچولو...