33 ماهگی
ماهگی هستی من
عسلم میخواهم بدانی که چقدر برایم لذت بخش هست وقتی در آغوش کوچولویت به خواب می روم انگار در بهشتم انگار همه دنیا درآغوش توست. دیگر هیچ آرزوی ندارم دنیا مال من است گوهر وجودت جواهر کمیابی هست که در هیچ جای دنیا یافت نمی شود و من این نعمت خدا رو به هیج قیمت از دست نمی دهم تو را می خواهم با تموم وجودم با تک تک نفسهایم با ذره ذره جانم . می دانی وقتی می بینم پسرم آنقدر بزرگ شده که به دیدن آلبوم عکس می شینه و اسم تک تک کسانی که در عکس هستند رو می شناسه باورم نمیشه که حالا یه مونس پیدا کردم که می تونه همراز و همراه مامانش باشه و سنگ صبور دلتنگی هایم. من و بابا خیلی خیلی دوستت دارم عزیزکم.
خیلی شیرین شدی. شیرین تر از همیشه. وقتی بعضی ها به اشتباه ازت میپرسن مامان و بیشتر دوست داری یا بابارو؟ تو میگی ایچیسینده سویَم (هر دوشون رو دوست دارم)
شدیدن علاقه داری که موقع بازی یه نفر پیشت باشه و بازی کردن به تنهایی رو دوست نداری و کلن به ندرت پیش میاد که تنهایی سرگرم بشی...
قند عسلم اصلا به کارتون علاقه نداری ولی به تازگیا به کارتون بره ناقلا علاقه نشون میدی
وقتی میری خونه مامان جون اینا موقعی که میای ازت میپرسم نهار چی خوردی میگی آبدوش(آبگوشت) یا ماتایونی(ماکارونی) اسم ایندو غذا رو یاد گرفتی چیز دیگه ای هم بخوری این دوتا رو میگی که خوردی