نفسمون❤سایمان❤جوننفسمون❤سایمان❤جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
مامان مهسامامان مهسا، تا این لحظه: 36 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
بابا وحیدبابا وحید، تا این لحظه: 40 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
پیوند عشق من و همسریپیوند عشق من و همسری، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

◕‿◕نازلی بالام سایمان◕‿◕

شب یلدای سال(94)

پســــــــرکم  هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها عزیــــــــــزم یلدایت رویایی روزهایت پر فروغ شبهایت ستاره باران . . . سایمانم از شدت خستگی و بی خوابی اینجوری افتاده بودی که نتونستم با جمع ازت عکس بگیرم بابا جونـــــــــــــــم  تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویم تولدت آذین زندگی ام باد ...
1 دی 1394

41 ماهگی

  زندگی را شیرین میکنی با خنده شیرینت کاش مانند  دوران  کودکانه ...همیشه خندان باشی به دور از هیاهو ها و ناباوری آدم ها تو که شادباشی دنیا رنگ دیگری میگیرد رنگ زندگــــــــــــــــــی   قربونت برم عزیز دلم به سلامتی 41 ماهه شدی خیلی خوشحالم که خدا جون یه پسر ناز به من داد تا من یادم باشه که یه مامان خوشبختم   41 ماهگیت مبارک عشق زندگییم   خوشگلکم فدات بشم که اینقدر عاشق تولدی... تو اتاقت بودی  که دیدم داری صدام میزنی مامان ج منیم تولاه...
17 آذر 1394

ششمین سالگرد مامان عزیزم...

ای مادر محبوب من ای پناه لحظه های سخت من ای تو مادر ؛ مادر  زیبای من ای نگاهت نغمه ساز روح من بی تو تامرز جنون تنها شدم بی تو در دیوانگی ها گم شدم بی تو سخت است زندگی در این جهان کاش میشد باتو باشم در جنان کاش میشد بازگردی پیش من گیریٍم بازهم در آغوش و تن دست برسرکشی نازم کنی اشک غم از گونه ها پاکم کنی مادر اینجا هرچه هست بدبختی است غم فقط یک گوشه از تنهایی است غم فقط یک سایه از بی مادریست غم فقط یک لحظه از بی مادریست مادرم ... من ياد گرفته ام كه چگونه بي صدا بگريم!ياد گرفته ام كه هق هق ...
15 آذر 1394

40 ماهگی

ماهگی نفـــــــــــــــــــــــسم   پسرم دنیای من، نور دیده ام ، گرما بخش وجودم این روز ها وجودت همان چیزیست که همیشه آرزوی داشتنش را داشتم. شیرین و دوست داشتنی و گاهی وصف ناشدنی... پ سر بچه شیطون و پر جنب و جوشی که همیشه در رویاهایم بود امروز همه جا در کنارم است. پسرکم نمیشود نوشت که این روزها چه زیبا با تو کودکی میکنم اما این را بدان این روزها با تو زندگیم به شیرینی دوران کودکیم میگذرد. سایمان قشنگ مامان  40 ماهه شدی و...40 ماه از به دنیا اومدنت میگذره و ما همچنان سر مست از کنار با تو بودن روز ها رو با شادکامی سپری میکنیم   ...
17 آبان 1394

دهمین سالگرد فرشته ی پرکشیده من...

دلم تنگه... با حس عجیبی،با حال غریبی دلم تنگه... تو جایی که هیچکی واسه هیچکی نیست  دلم تنگه...تنگه واسه خاطراتی که کهنه نمیشن دلم تنگه...تنگه برای یه لحظه کنار هم بودن یه شب شد هزار شب که خاموش و خوابن چراغای روشن من دل شکسته،با این فکر خسته دلم تنگه با چشمای نمناک،تر و ابری و پاک دلم تنگه ✿✿✿✿ مثه این ترانه چقدر عاشقانه دلم تنگه ✿✿✿✿ یه شب شد هزار شب که دل غنچه ی ما قرار بوده واشه تو نیستی که دنیا،به سازم نرقصه به کامم نباشه چقدر منتظرم که شاید از من سراغی بگیرن کجا،کی،کدوم روز...منم با تمام دلتون میپذیرین من دلم شکسته...دلم تنگ...
6 آبان 1394